تاریک ترین نقطه شب قبل از طلوع خورشید است
همیشه سعی کرده ام بیشتر از آنکه حرف بزنم تلاش کنم و موسیقی ام به جای زبانم،با شما سخن بگوید. ولی امروز می خواهم اندکی حرف بزنم و بگویم که هر تلاشی کردم،به عشق شما بود . شمایی که در هیچ برهه از زمان مرا تنها نگذاشتید و همیشه حامی و پشتیبان من بوده اید. در سالهایی که گذشت تلخی کشیدم و تلخ خواندم ، عاشق شدم و عاشقانه خواندم ولی هرگز بیهوده نخواندم . چون به احساس شما ایمان داشتم و احترام گذاشتم . چه غرض ورزی هایی که نشد و چه روزهایی که نگذشت. روزهایی که هر لحظه اش عمری بود. به کرَات از سوی رسانه ها و مطبوعات مورد حمله قرار گرفتم که خوب می دانم هر تحفه ای به دست من رسید از غریبه نبود و دوست دارم دوستانی را که با همین دوستیشان یادم دادند که محکم تر باشم و چه مهربانانی که همیشه یارم بودند و تنهایم نگذاشتند و در نهایت شما که تنها امید من بودید. شبهایم به تاریکی مطلق رسید ولی فهمیدم تاریک ترین نقطه شب قبل از طلوع خورشید است و روشنایی باز هم به دنیای من باز خواهد گشت ولی خوب و بد تلخ و شیرین هر چه بود گذشت تا به امروز رسیدیم
و اما سیزده…….
گفتنش مثل هفت شیرین نیست اما آنچه بر من گذشت سیزده بود. تاکنون هر آنچه ساخته ام و خوانده ام عاشقانه های امروز بود ولی اینبار فرصتی دست داد تا به سراغ عاشقانه های دیروز بروم که این سیزده تمامی ندارد. تمام تلاشم را کردم تا لذت ببرید و سیزده نباشید.